تنبل خانه

ساخت وبلاگ

میخواستم برم بیرون،مانی رو بردم بالا پیش مادرشوکت بهش گفتم خوابشو کرده،شیرشو خورده،پوشکشم تازه عوض شده فقط گریه ش مونده تنبل خانه...
ما را در سایت تنبل خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarcheyekhatere بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 6:30

میخواستم نماز بخونم،مانی خواب بود

سجاده رو آوردم روبروی مانی شروع کردم به نماز خوندن

گفتم اگر بیدار شه من‌ میبینه گریه نمیکنه

یهو بیدار شد،قلت زد،بعد عین یه لاک‌پشت که برعکس شده،نیمتونست خودشو نجات بده

نمازمو تموم کردم نجاتش دادم

تنبل خانه...
ما را در سایت تنبل خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarcheyekhatere بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 6:30

مانی پاشو میذاره تو دهنش.مامی میگه لثه هاش خیلی میخاره،دیکه دست جواب نمیده،پا زبرتره تنبل خانه...
ما را در سایت تنبل خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarcheyekhatere بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 6:30